Your browser does not support JavaScript!
خدمات تولید محتوا
طراحی فروشگاه اینترنتی
چرا برخی استارتاپ ها موفق می شوند و برخی دیگر شکست می خورند؟ 

سال ها اداره ی کسب و کار های متفاوت و کار کردن با انبوهی از بنیانگذاران استارتاپ ها و مدیران عامل بر روی استراتژی هایشان، به من نشان داده است دلایل مشخصی وجود دارد که برخی استارتاپ ها در کار خود موفق شده و برخی دیگر شکست می خورند.

چرا شرکت‌ها شکست می خورند؟

طبق برخی آمار، ۷۵ درصد استارتاپ های مشارکتی با شکست مواجه می شوند. بر اساس این آمارها، درصد شکست این گونه شرکت ها در آمریکا بعد از ۵ سال، ۵۰ درصد، و بعد از ۱۰ سال، ۷۰ درصد است.

در این تحقیق از صاحبان این شرکت ها علل شکست آنان پرسیده شد که اکثر آن ها در ۴ دلیل با هم اشتراک داشتند. در طی این تحقیقات ۱۲ اشتباهی که توسط مدیریت و رهبری شرکت ها رخ می دهند هم ذکر شده است.

هفت علت کلیدی که باعث می شود بانیان کسب و کار با شکست مواجه شوند:

  1. کمبود تمرکز
  2. کمبود انگیزه، تعهد کاری و علاقه
  3. غرور بیش از حد که موجب بی میلی برای گوش دادن به سخنان دیگران می شود
  4. مشورت کردن با افراد نادرست
  5. نداشتن راهنما
  6. نداشتن اطلاعات عمومی و تخصصی در زمینه های گوناگون کسب و کار مانند زمینه ی مالی، عملیاتی و مارکتینگ
  7. افزایش زیاد سرمایه در زمان اندک

راه‌های افزایش انگیزه برای کار

مدیریت چیست؟

همه ی این ها از تصمیم گیری های نادرست بانیان کسب و کار و اطلاعات اندک آنها در زمینه ی تجارت سرچشمه می گیرند.

در یک تحقیق دیگر، که ۱۰۱ استارتاپ ورشکست شده را بررسی کرده اند تا ۲۰ دلیل اول شکست خوردن استارتاپ ها را بیابد. ۹ دلیل اول و مهم آن به شرح زیر است:

  1. عدم نیاز بازار به محصول
  2. کمبود بودجه
  3. انتخاب اعضای نا مناسب برای تیم
  4. مفلوب شدن به رقبا
  5. مشکل در قیمت گذاری
  6. تولید محصولات بی کیفیت
  7. نداشتن مدل و برنامه ی تجاری
  8. بازاریابی ضعیف
  9. نادیده گرفتن نظرات مشتری

توجه داشته باشید که همه‌ی این مشکلات و حتی مشکلاتی که مربوط به کیفیت محصول می باشند مربوط به تیم کاری و نحوه ی اداره ی کسب و کار می باشد. مدیر یک استارتاپ همواره با معضلاتی از این قبیل رو به رو می شود و این بر عهده ی او است که تیمی عالی تشکیل دهد و یک مدل تجارتی قدرتمند و روند منظبط کاری را اجرا کند. به یاد داشته باشید که اگر کمبود بودجه علت اصلی شکست استارتاپ هاست، همیشه عوامل دیگری نیز هستند که به این مشکل ختم می شوند.

علت موفقیت برخی استارتاپ ها چیست؟

تحقیق جالبی در این زمینه در دانشکده ی کسب و کار هاروارد، با نام «استقامت در کارفرمایی» انجام شده است که نشان می دهد بانیان کسب و کارهایی که تجربه ی موفقیت قبلی دارند، احتمال بیشتری برای موفقیت دارند و بهترین سرمایه گذاران هم به دنبال چنین کارگذارانی هستند. البته هنوز هم به این سوال که کارفرما باید چگونه باشد پاسخ نداده ایم.

مقاله ی بهتری که در این باره وجود دارد، تحقیقی است که بر روی ۶۵۰ استارتاپ اینترنتی انجام شده است. با وجود اینکه این تحقیق تکنولوژی گرا است، اما بسیار کاربردی است. مقاله در بردارنده ی ۱۴ شاخص موفقیت است. البته برخی از این ۱۴ شاخص اندکی تکراری بودند و در این جا این ۱۴ شاخص در قالب ۹ شاخص گردآوری شده اند:

  1. تاثیر گذار بودن
  2. تعهد به ادامه دادن راه و ماندن در مسیر انتخاب شده
  3. میل به سازگاری اما نه سازگاری مطلق
  4. شکیبایی در برابر عدم مطابقت زمانی انتظارات و واقعیت ها
  5. تمایل به مشاهده، گوش دادن و یاد گرفتن
  6. بهبود روابط بین راهنما و کارمندان
  7. مدیریت با تکیه بر دانش کافی در زمینه ی کسب و کار
  8. برخورد درست با حامیان استارتاپ (یعنی فقط به اندازه ای که استارتاپ را به مرحله بعد برسانید پول جمع آوری کنید)
  9. تناسب بین تکنیک و دانش کسب و کار، همراه با مهارت های تکنیکی ضروری در توسعه ی محصول

آیا دلایل موفقیت دقیقا برعکس دلایل شکست استارتاپ‌ها هستند؟

شما برای این که یک کارفرمای موفقیت باید یک سری ویژگی ها داشته باشید. اما با این حال داشتن این خصوصیات الزاما موجب موفقیت شما نخواهند بود. اگر این طور بود، با از بین بردن دلایل شکست استارتاپ، در حقیقت راه موفقیت باز می شد. به همین علت ما تصمیم گرفتیم تا دلایل شکست و شاخص های موفقیت را در کنار هم بررسی کنیم.

اگر این دو مسئله را در کنار هم بررسی کنید در می یابید که اصلی ترین نکته تعهد به برنامه است. که این نکته خود نشان می دهد که داشتن برنامه از نکات اصلی است. البته تعهد به برنامه به معنای عدم انعطاف پذیری نیست؛ بلکه به معنی ماندن در مسیر از پیش تعیین شده است. به همین دلیل است که اکثر شرکت های موفق بر بیش از یک محور پایدارند.

انگیزه و علاقه به وضوح فاکتورهایی بسیار مهم هستند. هر کارفرما، مشاور، راهنمای کسب و کار و متخصص صنعت درباره ی اهمیت علاقه به کار را تایید می کند. حتی استیو جابز هم همواره در این باره صحبت می کرد. افراد موفق به کاری که انجام می دهند باور دارند. یک کارفرمای موفق باور دارد که می تواند در دنیای خود تغییری هر چند کوچک ایجاد کند. تفکرات منفی زیادی پیرامون فعالیت های یک استارتاپ و آغاز به کار آن وجود دارد که اگر کارگذار تعهد و انگیزه ی کافی برای کارش نداشته باشد حتما آن را رها خواهد کرد. کارفرما های موفق اهل رقابت هستند. آن ها برای برد بازی می کنند و از باختن متنفرند. البته این ویژگی متناسب با شخصیت های مختلف افراد، نمود های متفاوتی هم دارد.

دو مورد بعدی شانه به شانه هم پیش می روند. که البته من این دو را جدا از هم نگه داشتم زیرا عقیده دارم که داشتن راهنما اهمیت زیادی دارد و نقش خیلی مهمی در موفقیت کاری افراد بازی می کند. تمایل به یاد گرفتن به معنای این نیست که هر چیزی که راهنمایتان می گوید گوش دهید و مو به مو به به آن ها عمل کنید. اما در صورتی که مربی قوی ای انتخاب کرده اید که تکنیک و مهارت زیادی در کار دارد، بهتر است حداقل به مشورت هایشان با دقت فکر کنید. و گرنه اصلا چرا آن ها را به عنوان مربی خود قبول کرده اید؟

استارتاپ های موفق قابلیت های تجاری دارند. در نتیجه بهتر است که در کسب و کار خود اصولی عمل کنید و احتمال موفقیتتان را افزایش دهید. بسیاری از ایده پردازان عاشق ایده ی محصول خود می شوند و آگاهانه یا نا آگاهانه معتقدند که اگر فوت و فن جدیدی به کار ببرند، موفقیت چشمگیری کسب می کنند. با این حال تحقیقات روی موفقیت و شکست استارتاپ ها نشان می دهد که شما برای موفق شدن در شرکت به یک مدیریت که اطلاعات عمومی و تخصصی در زمینه ی تجارت را داشته باشد احتیاج دارید. البته طبیعتا داشتن تخصص در زمینه ی کاری هم نکته ی بسیار مهمی است.

آیا یک ایده پرداز موفق می تواند مدیر عامل موفقی هم باشد؟ پاسخ این سوال مثبت است. دکتر اروین جاکوبز یکی از بنیانگذاران و مدیر عاملان Qualcomm می تواند مثال خوبی باشد؛ او یک مهندس با استعداد و پروفسور سابق دانشگاه MIT است. دکتر اروین جاکوبز پیش از Qualcomm، شرکتی دیگر با نام MA-Com را اداره می کرد و تجربه ی مدیریت یک شرکت را داشت. به علاوه او یک تیم مدیریتی قوی برای شرکت خود دست و پا کرده بود. مثال های این چنینی زیادی از موفقیت افراد وجود دارند. استیو جابز یک نمونه از ایده پردازان کسب و کار گرا است. مگ ویتمن (eBay) و اریک اشمیت (Google) مثال های مناسبی از مدیر عاملانی هستند که در مراحل اولیه وارد شرکت های مذکور شدند تا تیم ایده پردازان آن شرکت ها را کامل کنند.

در نهایت شما به برنامه، تداوم، پشتکار، تمایل به انعطاف پذیری و تیمی قوی احتیاج دارید. به علاوه باید صرفه جو و مقتصد و تیزبین باشید و راهنما های قوی انتخاب کنید. بهترین راه برای این که همه ی این موارد را عملی کنید این است که یک برنامه ی حساب شده داشته باشید و آن را عملی کنید.